بدون عنوان
مدينه بود و غوغا بود
اسير ديو سرما بود
محمد سر زد از مكه
كه او خورشيد دلها بود
لالا خورشيد من لالا
گل اميد من لالا
خديجه همسر او بود
زني خندان و خوشرو بود
براي شادي و غم ها
خديجه يار نيكو بود
لالا شادي من لالا
گل آزاديم لالا
خدا يك دختر زيبا
به آنها داد لالالا
لالا لا لا . . .
اتل متل یه سایه روسرم بود
دستای گرم و خوب مادرم بود
تا صبح نشست بالا سرم دعا کرد
دلش شکسته بود خدا خدا کرد
فرشته ها از اون بالا رسیدن
اشکای گرم مادرم را چیدن
تب از تنم یواش یواش جدا شد
لبم یه غنچه بود به خنده وا شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی